توضیحات کتاب

گفتم: «دو نفر آمدند. یکی ریش قرمز دارد و یکی ریش سفید. هر دو عصا به دست گرفته‌اند و شنل بلندی به دوش انداخته‌اند. از پایین شنا به جای پا دو جفت سم می‌بینم.»

هوشنگ درویش گفت: «احسنت… عمو سلامشان کن و اسمشان را بپرس.»

واقعاً به هیجان آمده بود. فوری سلام کردم و اسمشان را پرسیدم. خیلی به مغزم فشار آوردم تا توانستم بگویم:

«آن‌که ریش قرمز دارد، جعفر است و آن یکی ظفر.»

هوشنگ درویش ول‌کن نبود. گفت: «آفرین، حالا ازشان بپرس کدامتان حاضرید مرا پیش سلطان ببرید؟»

گفتم: «هر دو حاضرند.»

هوشنگ درویش یک‌دفعه نعره‌ای کشید که نزدیک بود از ترس پس بیفتم و دم‌ودستگاهش را به هم بریزم. با فریاد گفت: «نه سهراب جان! مواظب باش با آنکه ریش قرمز دارد نروی. اگر بروی تا ابد گم می‌شوی و هیچ‌کس هم نمی‌تواند پیدایت کند. بگو… بگو عموجان من می‌خواهم با ظفر بیایم.»

با این حرفش پاک خودم را باختم و به خود گفتم: «دیدی نزدیک بود الکی‌الکی تا آخر عمر دربه‌در و سرگردان بشوم!؟ خوب است که عمو هست و نگذاشت!»

مشخصات کتاب

خسرو باباخانی

نویسنده کتاب گنج قلعه متروک

متولد: سال 1338در تهران آثار: مثل دست های مادرم گنج قلعه ی متروک ویولون‌زن روی پل پشت دروازه های شب و... افتخارات: کتاب "بر فراز گندمزار" و مثل "دست‌های مادرم"…

مطالعه بیشتر

فراز بزاززادگان

تصویرگر کتاب گنج قلعه متروک

مطالعه بیشتر
ثبت نظر

نظرات

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ورود / ثبت نام
لطفا شماره موبایل خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد