روح ببر هزارچم

رمان

مناسب برای

قیمت: 185000 تومان
+ -
کلیدواژه‌ها: ، ،

توضیحات کتاب

تپش قلبم با ضربان حرکت پاهایم یکی شده بود. نان‌ها از دستم می‌ریخت و جرئت نداشتم برگردم بردارمشان. راه نهر را گم کردم و تالاپ افتادم داخلش. نمی‌دانم چرا فکر می‌کردم زیگزاگی دویدن باعث می‌شود ببر دیرتر به من برسد! سوزش زانویم تا مغز استخوانم رفت. حتماً پوستش کنده شده بود که دستم گرمای خون را حس ‌کرد. خودم را در دهان ببر می‌دیدم؛ می‌دیدم پنجه‌هایش را به گلویم فشار می‌دهد و پاره‌پاره‌ام می‌کند. باید می‌جنگیدم، که اگر نمی‌جنگیدم، شاید تنها چیزی که برای بابا و عیالش می‌ماند، لنگه‌کفشم بود!

به خاک نهر پنجه زدم تا بپاشم به چشم ببر و کورش کنم. اگر چشمش نمی‌دید که نمی‌توانست مرا بخورد! یک مشت دو مشت پاشیدم جلویم. مشتی دیگر برمی‌داشتم که دستم به چیزی خورد؛ یک تکه فلز، یک غنیمتی. به نظر نمی‌آمد یک چاقوی معمولی و باریک باشد؛ کلفت بود. یک‌دفعه یاد چاقوی بابا ‌افتادم که همیشه همراهش بود؛ یک چاقوی سفری که از وسط تا می‌شد. انگار این چاقو هم همان مدلی بود. با ناخن سعی کردم چاقو را از غلافش بیرون بیاورم. نمی‌توانستم. دستم می‌لرزید. اصلاً هر چه بود، یک جسم فلزی می‌توانست به کارم بیاید و جانم را نجات بدهد. آن را بین لبم گذاشتم و دوباره پنجه‌هایم را در خاک فرو بردم. بو و مزه فلز زنگ‌زده توی دهانم ریخت.

مشخصات کتاب

محبوبه حاجی مرتضایی

نویسنده کتاب روح ببر هزارچم

مطالعه بیشتر
ثبت نظر

نظرات

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ورود / ثبت نام
لطفا شماره موبایل خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد