«یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. زیر گنبد کبود، یکجایی خیلی دورتر از شهر – همانجایی که وقتی هر روز صبح خورشیدخانم از خواب بیدار میشود و یواشیواش از خانهاش بیرون میآید میشود آن را دید، همانجا که پُر از چمنزار و گلهای رنگارنگ است- یک جنگل بزرگ و سرسبز بود. در این جنگل، حیوانات زیادی زندگی میکردند؛ از موشکوچولوی سربههوا و خرگوشزرنگه گرفته تا اردکها و پروانهها و بلبلها.». شما اینطور خواندن داستان را شروع میکنید؛ اما مطمئن باشید بعد آن، برای دقایقی دوروبر این کتاب نخواهید بود و به قصههای ایرانی سالهای خیلی دور خواهید رفت و تجدیدخاطره خواهید کرد.
نسیم ارجمند در این داستان کودک، قصه موشکوچولویی را برایمان تعریف میکند که هم تنبل است و هم سربههوا. او دیرتر از همه حیوانات جنگل بیدار میشود و دیرتر از همه آنها هم برای اتفاقهای مهم تصمیم میگیرد. مثلا چه اتفاق مهمی؟ تولد خرگوشکوچولو است و پدر و مادرش میخواهند برایش جشن بگیرند و از همه دوستان او هم دعوت کنند تا در خوشحالیشان حضور داشته باشند. موشکوچولو هم دعوت است؛ ولی وقتی همه به فکر هدیه تولد هستند او به سربههوایی خودش مشغول است و بهموقع تصمیم نمیگیرد.
روز تولد میرسد. او دیرتر از همه بیدار و بالاخره آماده میشود تا برود هدیهای تدارک ببیند؛ اما در مسیر انتخاب و آوردن هدیه، ماجراهایی برایش پیش میآید که به او میفهماند سربههوا بودن و تنبلبودن ویژگیهای خوبی نیستند و او را به دردسر خواهند انداخت؛ حتی ممکن است این رفتارها دوستانش را ناراحت کند.
نویسنده کتاب با انتخاب شروعی خاطرهانگیز، استفاده از کلماتی مناسب گروه سنی مخاطب اثر و روایت یک داستان ساده و بدون پیچوخمهای اضافی، هم کودکان امروز را میتواند از خواندن و شنیدن داستان راضی کند و هم کودکان سالهای دور را.
این داستان را الهام زمانی تصویرگری کرده و انتشارات مهرک (سوره مهر کودک و نوجوان) در ۲۴ صفحه مصور رنگی، شمارگان ۱۲۵۰ نسخه و به بهای ۶۵ هزار تومان برای گروه سنی بالای ۷ سال منتشر کرده است.
ثبت نظر
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.