توضیحات کتاب

مشغول حل‏ کردن سؤال‏‌ها شدم. باید حساب می‏‌کردم که ندا با دو میلیون و پانصد هزار ریال چه چیزهایی می‌‏تواند بخرد.

به عکس‏‌های توی برگه و قیمت‏‌های خرد اعشاری نگاه کردم. آبنبات، مداد، کیف، دفتر، ندا گفت: «می‏شه همه پول رو آبنبات بخرم؟»

گفتم: «من جوابت رو نمی‏دم چون تو یه رؤیایی، ولی تازه، این‏همه آبنبات رو می‏‌خوای چه‌کار؟»

ندا گفت: «می‏‌خوام یه آبنبات‏‌فروشی بزنم.»

گفتم: «فکر خوبیه. تازه حل‏ کردن مسئله هم برای من راحت می‌‏شه»

خانم کیک ‏فنجانی گفت: «بازم داری فکر می‌‏کنی یا من خیال می‌‏کنم داری با کسی حرف می‏‌زنی؟»

من‏ من کردم و گفتم: «خانم کیک… خانم پویا… من نمی‏‌خوام باهاشون حرف بزنم، یعنی از وقتی با مامان قرار گذاشتم که نمره بیارم تصمیم گرفتم با خیال‏‌ها حرف نزنم، اصلاً فکر کنم نیستن، اما اونا حرف می‏‌زنن و همه‌‏ش سؤال می‏‌پرسن. من باید برای آزمون نمره بیارم که دفترچه‏‌مو پس بگیرم.»

خانم کیک‏ فنجانی لبخند زد و عینکش را برداشت و گفت: «می‏دونم چی می‏گی. اونا هر وقت دلشون بخواد میان و هرجا دلشون بخواد سرک می‏‌کشن. ولی می‏دونی چیه؟ اگر باهاشون حرف نزنی خسته می‏شن و می‏رن.»

گفتم: «واقعاً؟»

خانم کیک‏ فنجانی کمی فکر کرد و انگار که بخواهد راز مهمی بگوید صدایش را پایین آورد و گفت: «منم یه راز دارم که بهت بگم: وقتی همسن تو بودم یه دوست خیالی داشتم، یه دکمه بزرگ صورتی که بلد بود هرچی فکر کنی بدوزه. می‏‌دونی، مامان من خیاط بود و من و دکمه هم کنارش می‏‌نشستیم و با پارچه‏‌های رنگی کلی چیز می‏‌دوختیم. اون یه دکمه زبروزرنگ بود. قل می‏‌خورد این‏ور و اون‏ور و همه‏‌چی می‌‏دوخت، لباس‌‏های عجیب ‏و غریب و رنگارنگ. کلی هم ایده قشنگ به من می‌‏داد. دوست داشتم وقتی بزرگ شدم یه کارگاه خیاطی داشته باشم و با دکمه کارهای بزرگی انجام بدیم و بعد دکمه‌‏های بیشتری استخدام کنیم. اما وقتی بزرگ شدم و مامانم گفت بهتره شغل دیگه‌‏ای انتخاب کنم و راحت‏‌تر پول دربیارم منم با دکمه خداحافظی کردم و دیگه باهاش حرف نزدم. اونم رفت. به همین راحتی. تو هم تصمیم خوبی گرفتی. کافیه یه مدت فقط درس بخونی و بهشون توجه نکنی. مثلاً موقعی که اونا میان سعی کن یه ضرب سه رقم در سه رقم رو ذهنی حل‏ کنی، یا یه تقسیم بزرگ.»

مشخصات کتاب

ویدا اروجی

نویسنده کتاب جنگجوی رویا

تولد: ۳۰آبان۱۳۵۷ آثار: کله آهنی-مهرک جنگجوی رویا-مهرک افتخارات: نامزد بیستمین جشنواره ادبی شهید حبیب غنی‌پور برای کتاب «کله آهنی»

مطالعه بیشتر

امیر نجفی

تصویرگر کتاب جنگجوی رویا

متولد: سال 1359 در کرج امیر نجفی گرافیست خلاق مجموعه داستان سه جلدی بیزبیزپشه، روباه و سه دختر و ... است که در نشر مهرک چاپ شده است. افتخارات: شرکت…

مطالعه بیشتر
ثبت نظر

نظرات

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ورود / ثبت نام
لطفا شماره موبایل خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد