داستان دوستی‌های خالصانه در «لُپ‌قرمزی»

1402-02-04
اشتراک گذاری

کتاب «لُپ‌قرمزی» نوشته ناهید هاشمیان با تصویرگری نرگس محمدی از سوی انتشارات مهرک (واحد کودک‌ونوجوان سوره مهر) منتشر شد.

به گزارش مهرک به مقل از خبرگزاری ایبنا؛ کتاب «لُپ‌قرمزی» داستان دوستی‌های خالصانه‌ای است که رنگ صداقت به خود می‌گیرند. کودکان 9 تا 12 سال مخاطبان اصلی این کتاب هستند و از شنیدن و خواندن آن بسیار لذت خواهند برد.

ناهید هاشمیان در کتاب «لُپ‌قرمزی» ماجرای دو کودکی را روایت می‌کند که به دور از هنجارهای طبقاتی جامعه، با یکدیگر طرح دوستی می‌ریزند. «لپ‌قرمزی»، دخترک ساده‌دل روستایی است که به «ترانه»، نوه‌ خان قالی‌بافی یاد می‌دهد و به این ترتیب ثابت می‌کند ارزش دوستی‌ها فراتر از جایگاه اجتماعی انسان‌هاست. لپ‌قرمزی دخترک بازیگوش و کنجکاوی است که حین گشت‌و‌گذار در باغ‌های روستا سر از خانه‌ ارباب درمی‌آورد. ترانه، نوه‌ ارباب نیز در این خانه زندگی می‌کند. این دو دخترک به‌زودی دوستی خود را آغاز می‌کنند و آن‌چنان به هم نزدیک می‌شوند که روی پشت‌بام در کنار هم می‌خوابند و ماجراجویی‌های زیادی را با هم تجربه می‌کنند؛ اما بالاخره روزی می‌رسد که ترانه باید دوستش را ترک کند و راهی شهر شود. آیا دوستی آنها در همین نقطه به پایان می‌رسد؟ آیا اصولاً دوستی‌های خالصانه پایانی دارند؟

می‌دانیم که اصلاح یک جامعه را باید از تربیت درست کودکان آن آغاز کنیم. برای اینکه پدران و مادران فردای این سرزمین ارزش‌ها و هنجارهای پوسیده‌ اجتماعی را دور بریزند، لازم است که در کودکی معنای واقعی انسانیت را به آنها بیاموزیم. درست به همین دلیل، ناهید هاشمیان در قالب یک داستان سرگرم‌کننده، به کودکان نشان می‌دهد که دختر ارباب و یک دختر ساده‌ روستایی تفاوتی در انسان‌بودن ندارند. ثروت باعث برتری شخصیتی هیچ انسانی نخواهد شد و چه بهتر که کودکان ما این نکته را در نخستین ارتباط‌های اجتماعی خود بیاموزند.

ناهید هاشمیان، زاده‌ 1346 در شهر بجنورد، نویسنده‌ و داستان‌نویس ایرانی است. او که در رشته‌ الکترونیک و سپس صنایع به تحصیل پرداخته است، راه ادبیات و داستان‌نویسی را برمی‌گزیند؛ البته نویسندگی او به دوران تحصیلش برمی‌گردد، زمانی که معلمان به خاطر انشاهای زیبایش او را تحسین می‌کردند. مدتی بعد، به اصرار یکی از دوستانش تصمیم می‌گیرد داستان‌هایش را منتشر کند و به‌طور رسمی پا به دنیای قصه‌ها بگذارد. «مزرعه‌ها»، «مداد رنگی» و «چشمان تاریکی» برخی از کتاب‌های این نویسنده هستند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«ترانه دوان‌دوان به کارگاه آمد. نفس‌نفس می‌زد و چشم‌هایش قرمز شده بود. گریه کرده بود. لپ‌قرمزی از او پرسید: «چه شده است؟»
ترانه گفت: «پدرم می‌خواهد باغ پسته را بفروشد. اگر او این کار را کند، دیگر به این روستا نمی‌آییم.»
لپ‌قرمزی پرسید: «می‌دانی چرا می‌خواهد آن را بفروشد؟»
ترانه گفت: «می‌گویند پسته‌های باغ، خندان نیستند.»
لپ‌قرمزی سری تکان داد و گفت: «اگر نمی‌خندند، حتما از چیزی ناراحت‌اند. بعدازظهر به آن‌جا می‌رویم تا ببینیم درخت‌ها از چه چیزی ناراحت‌اند.»

اشتراک گذاری

ثبت نظر

نظرات

اولین نفری باش که نظرش منتشر میشه

مطالب مرتبط

ورود / ثبت نام
لطفا شماره موبایل خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد